به نیمه زیستن – شعری از خلیل جبران

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه


با عشاق نیمه‌راه هم‌نشینی نکن

با دوستان نیمه‌راه دوستی نکن

نویسندگان نیمه‌الهام‌گرفته را نخوان

زندگی را به نیمه نزی

به نیمه نمیر

نیمه‌کاره به امیدی دل نبد

اگر ساکتی، سکوتت را تا پایان حفظ کن، و اگر می‌گویی، حرفت را تا آخر بزن

سکوت را برای گفتن، و گفتن را برای خاموشی برنگزین

اگر راضی هستی، رضایتت را نه به‌شکلی ناقص، که به تمامی‌ ابراز کن

اگر رد می‌کنی، امتناعت را به تمامی‌ بیان کن،

زیرا رد کردنِ نیمه‌کاره یعنی پذیرفتن

خندیدن نیمه‌کاره، یعنی خنده را به تعویق انداختن

دوست داشتن نیمه‌کاره، یعنی به عشق خود نرسیدن

دوستی نیمه‌کاره، یعنی نشناختن دوستی

زیستن نیمه‌کاره، یعنی آنچه تو را بیگانه کند با آن‌ها که به تو نزدیکترین‌اند، یعنی غریبه کردن آن‌ها با تو

نیمه‌ای از هر چیز، یعنی رسیدن و نرسیدن، یعنی فائق شدن و نشدن، یعنی کار کردن و کار نکردن، یعنی حاضر بودن و… غایب بودن

کارها را به تمامی‌ به سرانجام نرساندن، یعنی تو، زمانی که خودت نیستی، یعنی ندانی که، که هستی

کسی را که دوست می‌داری نیمهٔ تو نیست، خودتی، در همان لحظه، و در جایی دیگر

نوشیدن نیمه‌کاره عطشت را فرو نمی‌نشاند

خوردن نیمه‌کاره سیرت نمی‌سازد

راهی که به‌تمامی‌ پیموده نشود، ما را به جایی نخواهد رساند

عقیده‌ای که به‌طور ناقص بیان شود، هیچ نتیجه‌ای به‌بار نخواهد آورد

زیستن نیمه‌کاره، یعنی در ناتوانی زیستن، و تو اصلاً ناتوان نیستی

چرا که تو انسانی کاملی و نه نیمه‌ای از چیزی

تو زاده شدی برای به تمامی‌ زیستن، و نه زیستنی ناقص و ناتمام

ارسال دیدگاه